سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نظریه های فرا اخلاق وبررسی نظام اخلاق اسلامی Meta Ethics
 

در تعریف و توضیح علم اخلاق بیان می شود که این علم از «صفات نفسانی خوب و بد، رفتارهای اختیاری خوب و بد، ریشه‌ها و عوامل صفات و رفتارهای خوب و بد، آثار و نتایج صفات و رفتارهای خوب و بد، راههای تحصیل صفات و رفتارهای خوب و راههای دوری و درمان صفات و رفتارهای بد» بحث می‌کند. در یادداشت این هفته، تفاوت اخلاق نظری از اخلاق عملی و نیز علم اخلاق و تربیت اسلامی با علم فقه و عرفان عملی روشن می‌شود. * اخلاق نظری و اخلاق عملی اخلاق به دو بخش اخلاق نظری و اخلاق عملی تقسیم می‌شود: بخشی از علم اخلاق که به وصف خوبی‌ها و بدی‌های اخلاقی می‌پردازد، اخلاق نظری است و بخشی که ناظر به راهکارهای عملی و ارائه توصیه‌هایی در حوزه عمل است، اخلاق عملی نام دارد. به تعبیر دیگر، اخلاق عملی، برای تحقق رهنمود اخلاق نظری تلاش می‌کند و لذا از آن به تربیت اخلاقی نیز یاد می‌شود. منظور از تربیت اخلاقی، چگونگی به کارگیری و پرورش استعدادها و قوای درونی، برای به دست آوردن و تقویت صفات و رفتارهای پسندیده اخلاقی و نیل به فضائل برتر اخلاقی و دوری از رذیلت‌ها و یا درمان و نابود کردن آنهاست. از این رو در تربیت اخلاقی اسلام، رویکرد اصلی، متوجه پرورش استعدادهای اخلاقی و رسیدن به کمالات اخلاقی (فضائل) بوده و با تربیت علمیِ صِرف، متفاوت است چرا که در تربیت علمی، هدف، شکوفایی استعدادهای علمی و کسب مراتب بالای علمی است. با این توضیح روشن شد که اخلاق نظری شامل مباحث: «1. صفات نفسانی خوب و بد 2. رفتارهای اختیاری خوب و بد 3. ریشه ها و عوامل صفات و رفتارهای خوب و بد 4. آثار و نتایج صفات و رفتارهای خوب و بد» می‌شود. و اخلاق عملی (تربیت اخلاقی) شامل ارائه: 1. راه های تحصیل صفات و رفتارهای خوب 2. راه‌های دوری و درمان از صفات و رفتارهای بد» می‌شود. * تفاوت علم اخلاق و تربیت اسلامی با فقه اسلامی بسیاری از کتاب‌ها و مقالات، تفاوت اخلاق با دیگر علوم از جمله فقه و حقوق ... را که بررسی کرده‌اند، بحث را به تفاوت مطلق اخلاق (اسلامی، مادی و ...) با مطلق حقوق (اسلامی، مادی و ... ) کشانده‌اند. در حالی که این شیوه، نمی‌تواند به صورت دقیق و اصولی، تفاوت این دو علم را بیان کند. چرا که به عنوان مثال علم اخلاق اسلامی یا علم فقه و حقوق اسلامی با علم اخلاق و حقوق مادی، تفاوت‌های بسیاری در مبادی، منابع، مسائل، انگیزه و هدف، ساختار و ... دارد و نمی‌شود قدر جامع مشترکی برای آنها یعنی اخلاق اسلامی و اخلاق مادی با انواع گسترده‌اش به صورت دقیق لحاظ کرد و سپس با علم دیگر که در مکاتب و بینش‌های گوناگون، انواع مختلفی پیدا می‌کند و قدر جامع دقیق ندارد، مقایسه کرد. یعنی مقایسه و بررسی تفاوت‌های مطلق اخلاق با مطلق حقوق یا مطلق عرفان، صحیح نیست و نتیجه صوابی نمی‌دهد. زیرا در بسیاری از موارد، قدر جامع بین اخلاق‌ها، حقوق‌ها و عرفان‌ها در مکاتب و بینش‌های مختلف تنها اسم اخلاق، حقوق و عرفان است. از این رو، در این یادداشت، تفاوت علم اخلاق و تربیت اسلامی با فقه و حقوق اسلامی و عرفان عملی اسلام مورد بررسی قرار می‌گیرد، نه مطلق اخلاق با مطلق حقوق یا مطلق عرفان. با این مقدمه، به توضیح تفاوت دو علم اخلاق و فقه اسلامی می‌پردازیم: هر دو علم اخلاق و فقه اسلامی درباره افعال نیک و بد انسانها بحث می‌کنند اما حیثیت‌های بحث از افعال انسان در این دو علم، متفاوت است. به این بیان که علم فقه از حیث حرمت، حلیت، وجوب، استحباب و مانند آن به موضوع فعل اختیاری انسان می‌نگرد و به عنوان مثال می‌گوید: روزه واجب است، دروغ حرام است و علم اخلاق، از منظر شایستگی و ناشایستگی، پسندیده بودن و ناپسند بودن به فعل اختیاری می‌نگرد و می‌گوید: تواضع، کاری پسندیده و دروغ، کاری ناپسند و ناشایست است. علاوه بر مطلب بالا؛ علم فقه، اعمال و رفتارهای مکلفین را از دو جهت مورد بررسی قرار می‌دهد: نخست از جهت آثار اخروی آن؛ یعنی ثواب و عقاب که تحت عناوینی مانند وجوب و حرمت بیان می‌شود و دیگری از جهت آثار و وضعیت دنیوی آن، که تحت عناوینی مانند صحت و بطلان بیان می‌شود. بررسی‌ها و احکام نوع اول فقه، ماهیت اخلاقی داشته و بخش مهمی از متون و منابع اخلاق اسلامی را تشکیل می‌دهد اما بررسی‌ها و احکام نوع دوم فقه، خارج از قلمرو علم اخلاق است و ماهیت اخلاقی ندارد. (نک: احمد دیلمی و مسعود آذربایجانی، اخلاق اسلامی، 18) تحلیل دیگر در تفاوت فقه و اخلاق اسلامی که دقیق‌تر است، این است که فقه و دستورات فقهی، حداقل دستورات اسلام برای عموم مردم است و همه مکلفین در هر سطحی باید این مرحله از عبودیت را داشته باشند و کسی که مکلف است نمی‌تواند قوانین فقه را نادیده بگیرد. در ضرورت مراعات قوانین و آموزه‌های فقهی، فرقی بین هیچ یک از اقشار جامعه نیست و همه آنها در یک سطح، مکلفند. کسی که از معرفت بالایی برخوردار است با کسی که از معرفت کمتری برخوردار است، به لحاظ احکام تفاوتی نمی‌کند. همه در یک نگاه و یک سطح، سنجیده می‌شوند چرا که آموزه‌ها، برای عمومیت مسلمانان است. به بیان دیگر، کمترین شرط سلامت معنوی و سعادت اخروی، مراعات احکام فقهی است و به این می‌ماند که شرط پذیرش و تحصیل در مدرسه، دانشگاه، یا اداره‌ای، داشتن حداقل‌های علمی و عملی است و اگر دانش آموز یا دانشجو یا کارمندی دارای آن حداقل‌ها نباشند، نمی‌توانند از امکانات آن آموزشگاه یا اداره، بهره‌مند شود. از این رو، مراعات احکام و مسائل فقهی برای اسلامی شدن مسائل فردی و اجتماعی انسانها، ضروری است و نقش مهمی در سعادت ابدی و اخروی انسانها دارد. اما دین مبین اسلام، تنها در قوانین و آموزه‌های عمومی خلاصه نمی‌شود بلکه نسبت به انسان‌های رشد یافته‌تر، قوانین و آموزه‌های برتر و متعالی‌تری نیز دارد که از حد عموم فراتر بوده و برای رسیدن به هدفی برتر از هدف فقه، وضع شده‌اند. اسلام دست رد به سینه انسان‌هایی که می‌خواهند از حد عموم فراتر باشند و به سعادت برتری دست یابند، نزده بلکه برای آنها آموزه‌های برتری بیان کرده که بخشی از آن آموزه‌ها مباحث اخلاقی است که در علم اخلاق و تربیت اسلامی مطرح می‌شود. انسانی که در قلب خود، صفت رذیله حسادت را دارد و در دل به برخی حسادت می‌کند اما تلاش دارد که در حوزه عمل به گناه فقهی دچار نشود، خیلی فرق دارد با انسانی که نه تنها تلاش می‌کند که در حوزه عمل، گناه فقهی انجام ندهد بلکه می‌کوشد حسادت را از دل خود ریشه کن کند و به صفت خیرخواهی برای همه نائل شود. از این رو، اخلاق اسلامی مرتبه‌ای بالاتر و دقیقتر از فقه است که انسان را به سعادتی برتر فرا می‌خواند و کلاس اخلاق، بالاتر از کلاس فقه است. با این بیان روشن می‌شود که فقه و اخلاق اسلامی در طول هم قرار دارند نه در عرض هم، و کسی که می‌خواهد به مراتب عالی معنوی برسد باید هم مرحله اول (فقه) را مراعات کند و هم مرحله دوم (اخلاق) را در خود پیاده کند یعنی شرط ادامه دادن مرحله بالاتر، ادامه دادن مرحله پایین است و اینچنین نیست که کسی که از مرحله اول گذر کرده و به مرحله دوم رسیده، دیگر مسائل مرحله اول را مراعات نخواهد کرد و یا لازم نیست مراعات کند بلکه باید همواره مسائل مرحله اول (فقه) مراعات شود چرا که شرط ابتدایی، عمومی و همیشگی عبودیت، مرحله اول (فقه) است. * تفاوت اخلاق اسلامی با عرفان اسلامی برای توضیح تفاوت علم اخلاق اسلامی با علم عرفان اسلامی، لازم است شناختی از عرفان اسلامی داشته باشیم: عرفان اسلامی شامل دو بخش است: عرفان نظری و عرفان عملی؛ بخش نظری عرفان، مربوط به تفسیر هستی (وجود) است. عارف، وجود را منحصر در خداوند متعال می‌داند و نظام آفرینش (مخلوقات) را آیات آن وجود می‌داند و برای آیات، به هیچ عنوان، استقلالی قائل نیست. عرفان در این بخش، با فلسفه (حکمت نظری) شباهت‌‌ها (مثل اینکه هر دو در صدد تفسیر هستی‌اند و با زبان عقل و برهان و استدلال سخن می‌گویند) و تفاوت‌هایی (مثل اینکه فلسفه به عقل و استدلال متکی است و عرفان به تصفیه باطن و کشف و شهود) دارد. در یک جمع بندی کلی، علم عرفان نظری درباره دو مساله مهم بحث می‌کند: الف: توحید حقیقی و واقعی چیست؟ ب: موحد حقیقی و واقعی کیست؟ (برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به مقدمه آیت الله جوادی آملی بر شرح تمهید القواعد ابن ترکه) بخش عملی عرفان که به آن علم سیر و سلوک نیز گفته می‌شود، مربوط به بیان کیفیت حرکت و رسیدن انسان به هدف نهایی خلقت است. در این بخش، توضیح داده مى‏شود که سالک براى اینکه واقعا به قلّه منیع انسانیت یعنى توحید ناب و حقیقی برسد از کجا باید آغاز کند و چه منازل و مراحلى را باید به ترتیب طى کند و در منازل بین راه، چه احوالى براى او رخ مى‏دهد و چه وارداتى بر او وارد مى‏شود. چرا که از نظر عارف، توحید حقیقى جز با وصول به حضرت حق، حاصل نمى‏شود و عارف، توحیدهاى قبل از این مرحله را توحید حقیقی و ناب نمى‏داند. با توجه به این مطلب، روشن می‌شود که اخلاق اسلامی با این بخش از عرفان یعنی با عرفان عملی، ارتباط عمیقی پیدا می‌کند و چون علم اخلاق و تربیت اسلامی، از رذائل و فضائل اخلاقی و راههای دوری از رذائل و رسیدن به فضائل بحث می‌کند در حقیقت، پایه و مقدمه عرفان عملی محسوب می‌شود. به بیان جامع‌تر؛ مراعات فقه اسلامی شرط اولیه عبودیت و سعادت اخروی است، مراعات اخلاق اسلامی برای رسیدن به مراتب بالاتر و برتر از سعادت عمومی است و داشتن بینش عرفانی و مراعات قواعد سلوک و عرفان و حرکت در این راه، بالاترین درجه کمال و سعادت است. بنابراین فقه، اخلاق و عرفان اسلامی، در طول هم قرار دارند، نه در عرض هم و لذا مراعات مراحل پایین برای ادامه راه در مراحل بالاتر لازم و ضروری است و عارف حقیقی در اسلام کسی است که هم ظاهر شریعت (فقه) را مراعات می‌کند و هم اهل سیر و سلوک باطنی است. واقعیت این است که حقیقت و مغزای دین اسلام، توحید ناب عرفانی است، لکن زمانی به این حقیقت می‌توان رسید که ظاهر دین (فقه) و لایه‌های بین ظاهر و باطن اصلی، یعنی بطون متوسط (اخلاق) مراعات شود تا حقیقت و مغز دین (توحید) از بین نرود. حکیم متأله آیت الله جوادی آملی در تفاوت اخلاق با عرفان عملی چنین می‌نویسد: «عرفان عملی جهاد و اجتهاد برای شهود وحدت شخصی وجود و تعیّنات آن بوده و شهودِ نمود بودن جهان امکان بدون بهره از بودِ حقیقی است؛ البته فواید دیگری برای عرفان عملی مطرح است، لیکن اساس آن همانا شهود حصر هستی در خدا و بی بهره بودن جهان امکان از اصل هستی و نمود بودن آن نسبت به وجود حقیقی و سایر مسائلی است که در عرفان نظری به اثبات رسیده است؛ چه اینکه عامل مهم تبیین مباحث عرفان نظری، همانا عرفان عملی خواهد بود. و اخلاق نظری، علمی زیر مجموعه فلسفه و نه از علوم کلی، بلکه علمی جزئی به شمار می‌آید، زیرا پیرامون تهذیب روح و تزکیه قوای ادراکی و تحریکی نفس و مانند آن، مباحثی را مطرح می‌کند که عصاره مسائل آن درباره شئون نفس است و اثبات اصل نفس و تجرد آن و تجرد قوای آن به عهده فلسفه است؛ گرچه بعضی آن را در علم طبیعی طرح نموده‌اند؛ به هر تقدیر، یا بدون واسطه زیر پوشش فلسفه است، یا به واسطه علم طبیعی زیر مجموعه فلسفه قرار می‌گیرد و اخلاق عملی کوشش برای پرورش روح مهذّب و تربیت نفس زکیّه است. البته عرفان عملی و اخلاق عملی در برخی از مبادی مشترک‌اند، ولی فرق عمیق و جوهری آنها همچنان محفوظ است و همان‌طور که فلسفه به منزله منطق علمی برای عرفان نظری محسوب می‌شود، اخلاق عملی به منزله منطق عملی برای عرفان عملی به شمار می‌آید.» (جوادی آملی، مقدمه شرح تمهید القواعد، نکته دوم) از دیگر تفاوت‌های اخلاق اسلامی و عرفان اسلامی، این است که سیر و سلوک عرفانى پویا و متحرک است، بر خلاف اخلاق اسلامی که تقریبا ساکن گونه است؛ یعنى در عرفان، سخن از نقطه آغاز است و از مقصدى و از منازل و مراحلى که به ترتیب، سالک باید طى کند تا به سرمنزل نهایى برسد ولى در اخلاق اسلامی، سخن از یک سلسله فضایل و رذائل از قبیل راستى، درستى، عدالت، عفت، احسان، انصاف، ایثار، کبر و عجب و حسد و ... است که روح باید به فضائل مزیّن و متجلّى‏ گردد و از رذائل دوری کند. به تعبیر دیگر از نظر اخلاق، روح انسان مانند خانه‏اى است که باید با یک سلسله زیورها و زینت‌ها و نقاشی‌ها مزین گردد بدون اینکه ترتیبى مثل ترتیب عرفانی در کار باشد که از کجا آغاز شود و به کجا انتها یابد، به عنوان مثال از سقف شروع شود یا از دیوارها، از بالاى دیوار یا از پایین آن، تفاوتی نمی‌کند. (نک: مطهری، مجموعه‏آثاراستادشهیدمطهرى، ج‏23، ص: 27) البته ذکر این نکته لازم است که اگر به اخلاق اسلامی با نگاه دقیقتر و از منظر سیر و سلوک بنگریم به ترتیبی بودن برخی از فضائل نسبت به برخی و مقدمی بودن برخی نسبت به برخی دیگر، اعتراف می‌کنیم لکن، همه مسائل اخلاقی در مقایسه با همه مسائل عرفانی، ساکن گونه است. از دیگر تفاوت‌ها بین علم اخلاق و تربیت اسلامی با عرفان عملی اسلام این است که عناصر روحى اخلاقى محدود است به معانى و مفاهیمى که غالباً آنها را مى‏شناسیم، و بسیار کمتر از عناصر روحی عرفانی است. چرا که معمولا در سیر و سلوک عرفانى از یک سلسله احوال و واردات قلبى سخن مى‏رود که منحصراً به یک سالک راه در خلال مجاهدات و طى طریق‏ها دست مى‏دهد و مردم دیگر از این احوال و واردات بى‌خبرند. (نک: مطهری، مجموعه‏آثاراستادشهیدمطهرى، ج‏23، ص: 28) نویسنده: حجت‌الاسلام وحید واحدجوان انتهای پیام/


[ چهارشنبه 92/2/4 ] [ 8:45 صبح ] [ علی محمدی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

وبلاگ تخصصی فلسفه ی اخلاق واخلاق اسلامی . . . . در دلم بود که آدم شوم امانشدم بی خبر ازهمه عالم شوم امانشدم
موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 4
بازدید دیروز: 8
کل بازدیدها: 158339